نتایج جستجو برای عبارت :

به جای مسافرت رفتن، کتاب می‌خوانم

وقتی نگرانم، به پناهگاهم می‌روم.هیچ نیازی به مسافرت ندارم. رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبی‌ام کفایت می‌کند.زیرا چه وسیله تفریحی شریف‌تر و چه همصحبتی سرگرم کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت بخش‌تر از هیجانی است که کتاب خواندن نصیب انسان می‌کند؟!
نقل قول از یک کتاب که نمی‌خوام اسمش رو بگم!
وقتی نگرانم، به پناهگاهم می‌روم.هیچ نیازی به مسافرت ندارم. رفتن و پیوستن به قلمرو خاطرات ادبی‌ام کفایت می‌کند.زیرا چه وسیله تفریحی شریف‌تر و چه همصحبتی سرگرم کننده‌تر از ادبیات وجود دارد و چه هیجانی لذت بخش‌تر از هیجانی است که کتاب خواندن نصیب انسان می‌کند؟!
نقل قول از یک کتاب که نمی‌خوام اسمش رو بگم!
می نویسم سیل
می خوانم:او خواهد آمد....
می نویسم زلزله
می خوانم:او خواهد آمد....
می نویسم گرانی و اغتشاش
می خوانم:او خواهد آمد....
می نویسم آلودگیِ هوا
می خوانم:او خواهد آمد...
می نویسم شهادتِ سردار
می خوانم: او خواهد آمد...
می نویسم سقوط هواپیما
می خوانم:او خواهد آمد...
می نویسم کرونا
می خوانم :او خواهد آمد...
می نویسم کُشت وکشتار مسلمانانِ هند
می خوانم: او خواهد آمد...
اینها همه بهانه اند;
زمین تو را می خواهد امامِ مهربانم....
#اللهم عجل لولیک الفرج
داریم می رویم. اما من می نویسم. آنجا هم می نویسم. در کره ی ماه هم می نویسم. می نویسم چون نیاز دارم. می نویسم چون مطمئنم آنجا حتی با دیدن یک صحنه ی کوتاه هم متنی به ذهنم می رسد. باید بنویسم. باید تمرین کنم. روزی یک ساعت باید بنویسم و چندین ساعت بخوانم. من کسی بودم که موقع امتحان های ترم شب ها بیدار می ماندم تا کتاب بخوانم و روزها برای امتحان فردایم تلاش می کردم. من کسی هستم که در زنگ ریاضی کتاب می خوانم. زنگ ادبیات کتاب می خوانم. زنگ علوم کتاب می خوانم
بسی حس مزخرفی دارم این روزا در روزمرگی های زندگی دارم دست وپا میزنم ...حس میکنم زندگیم روتین شده جذابیت نداره واسم .درحالی که دستانم را برزیرچانه ام گذاشته ام برای دوره های کوتاه مدت بعدی زندگیم برنامه ریزی میکنم وصبرمیکنم که زمانش فرا برسه عملا چیزی به نام درحال زندگی کردن دربنده یه دوسه سالی وجود نداره ....شدیدا نیازمند یه کار باحال یه جای باحال هسم که ازاین روزمرگی نجات پیداکنم ...کلا من تو زندگیم دنیال اینم که مشغول هرکاری هسم بهم خوش بگذر
یک سال نه اما اگر دفعه قبلی که پست می‌گذاشتم اینجا زمستان بود امشب هم کم از آن ندارد و بارش باران شدیدی گرفته. میدان تیر فردا کنسل شد. احتمالا کمی دیرتر از خواب بیدار شوم. هر شب یک کتاب را نیمه کاره می‌خوانم و به جای خواندن کانال های تلگرامی، مثل گذشته وبلاگ می‌خوانم و حس خوبی بهم می‌دهد. به دوستی گفتم دلم برای عطر و بوی اینجا تنگ شده بود. ظهر شیرشاه جدید را دیدم و همراهش گریه کردم. برایم عجیب بود. همین. زیاده عرضی نیست :)
یک سال نه اما اگر دفعه قبلی که پست می‌گذاشتم اینجا زمستان بود امشب هم کم از آن ندارد و بارش باران شدیدی گرفته بود. میدان تیر فردا کنسل شد. احتمالا کمی دیرتر از خواب بیدار شوم. هر شب یک کتاب را نیمه کاره می‌خوانم و به جای خواندن کانال های تلگرامی، مثل گذشته وبلاگ می‌خوانم و حس خوبی بهم می‌دهد. امشب به دوستی گفتم دلم برای عطر و بوی اینجا تنگ شده بود. ظهر شیرشاه جدید را دیدم و همراهش گریه کردم. برایم عجیب بود. همین. زیاده عرضی نیست :)
من آدمی معمولی‌ام با دغدغه‌هایی معمولی. هیچ وقت فکر عوض کردن دنیا و ریشه کن کردن ظلم و بدی را در سر نپرورانده‌ام. 
هیچ‌گاه در پی سامان دادن به تمام ناسامانی‌های این جهان نبوده‌ام. من آدمی معمولی‌ام که آرمانشهری‌ در ذهنم نساخته‌ام که برایش بجنگم. 
من خیلی معمولی زندگی می‌کنم. من کتاب می‌خوانم اما نه پشت میز، نه همراه با نسکافه و شکلات تلخ و نه با دفتری که یادداشت‌هایی در آن بنویسم. من کتاب می‌خوانم وقتی به رهاترین حالت ممکن، دراز کشید
حال من همه‌ی این‌ها را تکّه‌تکّه می‌خواهم، همه این‌ها را پاره‌پاره می‌خواهم. هر که بر سر جان خویش، به پای تخت خویش، به پایتخت خویش می‌خواهم. حال همه را به پایتخت خویش می‌خوانم.

همه را بر سر جان خویش می‌خوانم، بر سر جای خویش. هر که به دین خویش، به سرزمین خویش می‌خوانم. آنک برادران توأمان. 
زنان به آستان خویش می‌خوانم و مردان به آستان خویش، و هر دو از خویش رها می‌خوانم.
حلمی | هنر و معنویت
 
دوباره روی آورده ام به دیدن فیلم هایی که هزار بار دیده ام شان.
واین تنها به خاطرخانه نشینی اجباری از هراس ابتلا به مرض واگیردار نیست. همیشه آخر سال فیلم هایی را که هزار بار در طی سال دیده ام را برای بار هزار و یکم می بینم.
باز "چهارشنبه سوری"را دیدم باز "پل های مدیسون کانتی" را باز "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین را باز" دی یِرجان را" و...بی وقفه کتاب می خوانم،کتابهایی که به واسطه ی مشغله ها نیمه کاره مانده بودند .دارم "بیست نامه و چهارده چهره بر
می‌دوم میان زندگی. در سراشیبی خیابان دانشکده با کوله‌ی سنگین و کتاب‌های بغلم راه نمی‌روم، می‌دوم. قبل از آن‌که خورشید طلوع کند. آن کتاب‌خانه و راهرو و کلاس‌ها خانه‌ی من شده است. خانه‌ی امنی که آدم‌هایش را دوست دارم یا کاری به کارشان ندارم. خانه‌ای که کمکم می‌کند خوب باشم و هیچ‌وقت اذیتم نکرده و نمی‌کند. خوش‌حال می‌شوم. صدای خنده‌ام می‌پیچد. چیزهایی که می‌خوانم را بلندبلند تعریف می‌کنم. معلم‌هایم نام کوچک مرا به خاطر سپرده‌اند.
 
برای پرنده ­ی در بندبرای ماهی در تُنگ بلور آببرای رفیقم که زندانی استزیرا، آن چه می‌اندیشد را بر زبان می‌راند.
برای گُل­های قطع شدهبرای علف لگدمال شدهبرای درختان مقطوعبرای پیکرهایی که شکنجه شدند
من نام ترا می‌خوانم: آزادی!
 
برای دندان­های به هم‌ فشرده برای خشم فرو خوردهبرای استخوان در گلو برا ی دهان­هایی که نمی‌خوانندبرای بوسه در مخفی­گاهبرا ی مصرع سانسور شدهبرای نامی که ممنوع است
من نام ترا می‌خوانم: آزادی!
 
برای عقیده‌ای که پیگ
 
من مسلمانم ...قبله‌ام یک گل سرخجانمازم چشمه ، مُهرم نور ...دشت سجاده من !من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم !در نمازم جریان دارد ماهجریان دارد طیفسنگ از پشت نمازم پیداستهمه ذرات نمازم متبلور شده استمن نمازم را وقتی می‌خوانم ،که اذانش راباد گفته باشد سر گلدسته سرو !من نمازم راپِیِ تکبیره الاحرام علف می‌خوانم !پِیِ قد قامت موج ...
| سهراب سپهری |
 
❓سؤال: آیا مسافرت در ایام کرونایی حرام است؟
✅ جواب: 
▫️این مسأله تابع قوانین است. اگر قانون منع مسافرت به جای خاصی کرده است، رعایت قانون الزامی و واجب است. 
▫️اگر کسی تخلف از قانون کند و مسافرت نماید، در صورتی که سفر او اضطراری و ضروری نباشد، معصیت کرده و نماز را باید تمام بخواند.
شاید به افرادی برخورده باشید که می‌ گویند: «همه‌‌ کتاب‌ ها و جزوه‌ ها را می‌ خوانم، اما موقع امتحان آن‌ ها را فراموش می‌کنم» یا «من استعداد درس خواندن ندارم، چون با این‌ که همه‌ مطالب را می‌ خوانم همیشه نمراتم پایین است.»بسیاری از این گونه مشکلات به نداشتن یک روش صحیح برای مطالعه بازمی‌گردد. عده‌ای فقط به حفظ کردن مطالب اکتفا می‌کنند. این امر موجب فراموش کردن مطالب می‌شود.بارها شنیده‌ ایم که دانش‌ آموز می‌گوید: «دیگر حوصله‌ خواند
یه جای این زندگی باگ داره! یه باگ گنده!و گرنه دلیلی نداره بعد از زنجان یه سال و نیم پیش، دیگه مزه هیچ مسافرتی زیر زبونم نمونده باشه! ماریا علی رغم میلش رفته بود زنجان و من تمام مدت سفرش داشتم از حال خوب اونجا می‌گفتم. حال خوبی که اون درکش نمی‌کرد چون همه مسافرت‌ها براش طعم زندگی داره. یه مسافرت عادی شبیه همه مسافرت‌های همه مردم، پر از شادی.
سوال من اینه برای شما شادی دقیقا چه معنایی داره که میتونین توی عروسی یا مسافرت خلاصه‌ش کنین؟
یه روزی ب
من از متن نمی‌گویم، از بطن می‌گویم. سخن از دل است، از گِل نیست. من دم دل می‌زنم، زین سبب است پیرامونم خلوت است. جلوه‌ی پایین کشته‌ام تا جلوه‌ی بالا گیرم. از روز رو گرفته‌ام تا در شب بدرخشم. تصویر نمی‌دانم، از نور قرن‌هاست جان برده‌ام. تنها صدا می‌دانم، تنها صدا می‌رانم. 
من شعر نمی‌دانم،از لامکان صفحه می‌خوانم.
حلمی | هنر و معنویت
 
دوباره روی آورده ام به دیدن فیلم هایی که هزار بار دیده ام شان.
واین تنها به خاطرخانه نشینی اجباری از هراس ابتلا به مرض واگیردار نیست. همیشه آخر سال فیلم هایی را که هزار بار در طی سال دیده ام را برای بار هزار و یکم می بینم.
باز "چهارشنبه سوری"را دیدم باز "پل های مدیسون کانتی" را باز "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین را باز" دی یِرجان را" و...بی وقفه کتاب می خوانم،کتابهایی که به واسطه ی مشغله ها نیمه کاره مانده بودند .دارم "بیست نامه و چهارده چهره بر
 
بچه های کوچک به صورت طبیعی ماجرا جو هستند؛ آنها علاقه مند به کشف دنیای خود می باشند. آنها جذب تجربه های جدید، هیجان های دیداری، شنیداری، لمسی، مزه ای و بویایی می شوند. کشف جهان در کنار کودکان موجب بازسازی احساسات شما برای انجام ماجراجویی می شود و شما را به مسافرت های جدیدتر ترغیب می کند.
 
 
 
مسافرت تغییری در زندگی می باشد. خارج شدن از برنامه روزانه و انجام برخی ماجراجویی ها انسان را زنده می کند. مسافرت در زندگی من بهترین زمان های زندگی من ر
 
برای دانسته‌های خود ارزش قایل شده و برای حفظ آنها پافشاری کنید، اما این را نیز در نظر داشته باشید که دانش انسان‌ها محدود است و این امکان وجود دارد که شما از برخی مسائل آگاهی کافی نداشته باشید.
 
، اما گاهی هم بد نیست تنها سفرکردن را تجربه کنید؛ برای این امر لازم است شهامت کافی داشته باشید و بدانید که برای هیجان و خوشی‌کردن لزوما به وجود افراد دیگر نیازی نیست، حتی به این واسطه می‌توانید درس‌های زیادی در زندگی بیاموزید. در همین رابطه فردی
پدرخانمم عکس دکور جدید خونه‌مون رو که دید گفت چرا اینقدر کتاب دارین؟ بعد پرسید خب بگو ببینم آخرین کتابی که خوندی چی بوده؟! و من نتونستم و اصلا یادم نبود چه کتابی خونده ام. بگذریم که خیلی کم کتاب خونده ام این مدت. البته الان یادم اومد؛ اولین کتابی که توی تعطیلات نوروزی خوندمش «تب مژگان» بود.
❓سؤال: آیا مسافرت در ایام کرونایی حرام است؟
✅ جواب: 
▫️این مسأله تابع قوانین است. اگر قانون منع مسافرت به جای خاصی کرده است، رعایت قانون الزامی و واجب است. 
▫️اگر کسی تخلف از قانون کند و مسافرت نماید، در صورتی که سفر او اضطراری و ضروری نباشد، معصیت کرده و نماز را باید تمام بخواند.
 
#دفتر_پاسخگویی_به_سؤالات_شرعی#حاج_فتحی www.hajfathi.ir @hajfathi_ir
1-خرید میوه و سبزیجات و ... از آدم های مسن تر، کسانی که اول بازار ستنتی بساط کرده اند تا کمکی به آنها باشد.
2- خرید لباس و تیشرت از برندهای ایرانی برای تقویت اقتصاد کشور و اشتغال زایی
3-برنامه ریزی با نماینده خانواده ها
4- پارک جنگلی نور جایی خیلی بزرگ و خوبی برای پیک نیک بود-
5- مسافرت با خانواده ها یک سال درمیون یا یکی اول تابستان و دیگری آخر تابستان، خصوصا بخاطر داروی فرزند که در مسافرت ها فرصت کافی برای دادن طبق برنامه ی آن وجود ندارد.
6-تجربه مسج
1-خرید میوه و سبزیجات و ... از آدم های مسن تر، کسانی که اول بازار ستنتی بساط کرده اند تا کمکی به آنها باشد.
2- خرید لباس و تیشرت از برندهای ایرانی برای تقویت اقتصاد کشور و اشتغال زایی
3-برنامه ریزی با نماینده خانواده ها
4- پارک جنگلی نور جایی خیلی بزرگ و خوبی برای پیک نیک بود-
5- مسافرت با خانواده ها یک سال درمیون یا یکی اول تابستان و دیگری آخر تابستان، خصوصا بخاطر داروی فرزند که در مسافرت ها فرصت کافی برای دادن طبق برنامه ی آن وجود ندارد.
6-تجربه مسج
سلام. 
چطورین ؟‌خوب هستین ؟ امیدوارم حالتون خوب باشه :)
 
آقا وسط مسافرت و اون همه کیف و خوشی و خوشحالی  یک دفعگی پیامک اومد و گفته شد که فرهنگیان قبول شدم و برای مصاحبه باید وارد یک سایتی بشیم که اونجا اطلاعاتم رو وارد کنم . 
حالا ما کجا بودیم ؟
امام زاده ابراهیم .
بدو بدو اومدیم که سریع برسیم شهر خودمون و اینترنت داداشم هم دیروز روز آخرش بود و متاسفانه تموم شده بود ://
آخه بی انصاف فکر نمیکنی الان من در حال مسافرت بودم ؟ :///
 
هنوز چهر ساعت نشده
چشم هایم را که باز می کنم هنوز منگ هستم انگار در آسمان هستم و فضای بازی آسمان را حس می کنم احساس فرود نرمی به من دست می دهد و از آسمان انگار به زمین می آیم در آخر وقتی در تشکم می افتم می فهمم کجا هستم به سقف نگاه می کنم که بالای سرم است و فرقی با باقی سقف ها دارد انگار قدیمی تر صمیمی تر یا همچین چیزی است بلند می شوم و تشکم را جمع می کنم کمی کتاب می خوانم و در آن فرو می روم تا صبحانه را با پدرم برادرم خواهرم مادرم مادر بزرگم بخوریم ولی خودمانیم ها صب
اومدم پنل و یهو ترس برم داشت،میخواستم پست قبلی رو ادیت کنم،حواسم نبود که تایم انتشارش رو واسه ساعت صفر امروز گذاشته بودم،امروز به خیلی چیزا فکر کردم،به اینکه کاش پستهایی که مربوط به کتابها میشد با اتفاقای چرت و پرتی که واسم افتاده و نوشتم قاطی نمیشدن.اما بعد یادم اومد هدف من از نوشتن توی این صفحه معرفی کتاب نیست،من قادر نیستم به خوبی اینکارو انجام بدم.این هفته برای ن.ف پارت های یه سریال مزخرف ترکی رو جمع میکردم و فکر کنم وقت فردا رو هم بگیره
یک عادت بدی دارم. کتاب که می‌خوانم بعد از چند صفحه ناخودآگاه می‌ایستم. انگار نفسم بند آمده باشد. کمی اطرافم را برانداز می‌کنم، کمی به موضوعات دیگر فکر می‌کنم. شاید یک چرخی توی اپ‌های گوشی بزنم و دوباره بعد از نفس‌گیری به کتاب بر می‌گردم. نمی‌دانم آیا واقعا نفسم می‌گیرد و به این هواگیری نیاز دارم، یا اینکه توهم می‌زنم و صرفا ژست مغز تنبلم است، گویی انگار کوه کنده و نفس نگیرد از زرد به خاکستری تبدیل می‌شود و تمام! شاید هم برگردد به همان ع
من درونگرا هستم دیگه باید واقعیت هارو پذیرفت دیگه
از نشستن یه جای دنج و ساکت و خوندن یه کتاب لذت میبرم
دوست دارم اطرافیانم تعداد محدودی باشن با همه راحت نیستم
دلم میخواد برای هر کاری برنامه ریزی داشته باشم
ولی نمیشه
بهم میگن حق انتخاب داری دوستان میگن
میگم: جانم
میگن: ما نشستیم با هم برنامه چیدیم برای عید فطر قرار شد دست جمعی بریم شمال شما هم می ای
میگم: قبلش با من هماهنگ کنین یا دست کم حق انتخاب بهم بدین
میگن:حق انتخاب داری 5 روز مسافرت یا 9 رو
 
 
 دیگر دیر است برای چنین حرفی ولی اگر یکبار تنها یکبار به عقب برمی‌گشتم بکوب درس می‌خوانم، از همان راهنمایی حتّی، مثل خر می‌خوانم، شبانه‌روز می‌خوانم، دیگر چیزی را به استعداد و محفوظات و قدرت قلم حواله نمی‌کردم، چرت‌ترین درس‌ها را هم شونصدبار می‌خواندم که ملکه‌ی ذهنم شود... همیشه به مقدار کفایت و حتّی کمتر از کفایت خواندم و از آنجایی که خیلی از مطالب را علم لاینفع می‌دانستم، بی‌رغبتی کردم و پشتکار به خرج ندادم و حال از این بابت ن
من مسلمانمقبله ام ،یک گل سرخجانمازم ،چشمه
مُهرم نوردشت ،سجاده منمن وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرمدر نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیفسنگ از پشت نمازم پیداستهمه ذرات نمازم، متبلور شده است
من نمازم را وقتی می‌خوانم که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرومن نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف می‌خوانمپی "قد قامت" موجکعبه ام بر لب آبکعبه ام زیر اقاقی هاستکعبه ام مثل نسیم، می‌رود باغ به باغ، می‌رود شهر به شهر"حجر الاسود" من، روشنی باغچه است
توی خوابگاه، روی تختم پلاس شده ام
جزوه های اصول و مهارت پرستاری را به دورم پخش کرده ام
و بعد از لغو امتحان پرت کرده ام آن طرف
آهنگ سالار عقیلی را گوش میدهم و زمزمه میکنم :
"مدامم مست می‌دارد، فریبِ چشمِ جادویت"
دنیا کمی برایم ناخوشایند است
و زندگی آن چیزی که می‌خواهم اصلا نیست!
حالم از غر زدن های متوالی ام بهم می‌خورد!
در ساکن ترین حالت ممکن از زندگی ام هستم و هیچ کار مفیدی نمیکنم شاید باورتان نشود اما دقیقا هییییچ!
کتاب جز از کل و دنیای سوفی و
قرار نبود دوم خرداد اینقدر غمگین باشه، منظورم اینه قرار نبود با سالگردش غمگین‌تر شیم،‌ قرار بود حال‌مون توی سالگردش بهتر باشه،‌ توی تقویم ببینیمش و بخندیم... حیف!متولدین خرداد ۷۶ الان ۲۲ سال‌شونه و در آستانه کسب مدرک کارشناسی هستن؛ یه سری شون ازدواج کردن و حتی بعضیاشون بچه دارن... این موقع‌ها آدم می‌فهمه چقدر پیر شده.بعد از مدت‌ها کتابخونه رو‌ مرتب کردیم. با گرون شدن کاغذ فهمیدیم‌ باید خیلی بیشتر قدر کتاب‌هامون رو بدونیم. و من کلی کتا
با سلام
امروز اول تیرماه است. روز شنبه.
در ماه گذشته خرداد ماه پیشرفتهای حرکتی در طاها بوجود آمد که مارا سر ذوق آورد.
مهمترین آنها ، راه رفتن فرزندمان بود.
اکنون طاها راه می رود.
تا چندی پیش به کمک دیوار بلند میشد و بعد راه می رفت و از دیروز درجا بلند می شود و راه می رود.
با توپ خیلی زیبا بازی می کند . راه می رود و به توپ ضربه می زند. گاهی هم سرعش را تند می کند .
راه رفتنش دیدنی است قدم های کوچک و پشت سر هم با تکونهای باحال در بدن . اگه کسی ندونه تازه ر
اساسیترین و مهمترین مورد در برنامه‌ریزی برای مسافرت، انتخاب وسیله‌ی نقلیه‌ای میباشدکه میخواهیم با آن مسافرت کنیم. انتخاب های که میتوانیم داشته باشیم عبارتند از قطار، هواپیما، کشتی، اتوبوس و اتوموبیل شخصی. همانطور که می‌دانید هر یک از این وسایل نقلیه دارای معایب و مزیت‌هایی میباشند. در ادامه مطلب سعی بر آن است که ببینیم آیا اجاره خودرو برای مسافرت مقرون به صرفه است یا خیر؟

ادامه مطلب
خدایا خیلی دوستت دارم : آموزش رفتارهای درست و صحیح با توجه به صفات خداوند
 
خدایا خیلی دوستت دارم : سهام الاندلسی/علی باباجانی، نشر براق
معرفی:
کودک قصه ی ما دلش می‌خواهد که خدا او را دوست داشته باشد. پس دست به کارهایی می‌زند که از صفات خداوند هستند، مثل عدالت، زیبایی، مهربانی و بخشندگی و علم..عمق موضوع قصه همراه با متن روان و دلنشین و تصویرگری هنری جذاب و انیمیشنی باعث خاص بودن این کتاب شده است.آموزش رفتار های درست و صحیحی که با توجه به صفات
خیلی سریع رفتم تهران و خیلی سریع برگشتم.
حالم خوب نبود،از پارک ملت سه تا کتاب خریدم،بابا قبلش واسم یه کتاب خریده بود.
تو راه برگشت به خونه هم از قم یه کتاب خریدم.
سر جمع ۵ تا کتاب،که یکی شون بارها خونده م.
مامان صبح زنگ زد و پرسید فلان کتاب داری؟گفتم اره.
متاسفانه یا خوشبختانه کتابِ رو خریده بود،بهش گفتم غصه نخور هدیه ش میکنیم به کسی.
من امسال توی این فصل گرم فعالیتهای مفیدم خیلی کم بود،با اومدن پاییز فعالیت هام در زمینه کتاب خیلی کمتر میشه ول
   
نیستی هرشب برایت شعر می خوانم هنوزپای قولی که تو یادت رفته می مانم هنوزمی نشینم خاطراتت را مرتب می کنمدر مرور اولین دیدار، ویرانم هنوزکاش روز رفتنت آن روز بارانی نبوداز همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوزراه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ایمن برای ردپاهایت خیابانم هنوزبا جدایی نیمه ای از من به دنبال تو رفتبی تو از این نیمه ی دیگر گریزانم هنوزبعد تو من مانده ام با سالهای بی بهاربعد تو تکرار جانسوز زمستانم هنوزدست هایم را رها کردی میان زندگ
خب:
1- دلم برای نمایشگاه کتاب رفتن غنج میره.اما وقتی تصور میکنم که باید کلی راه برم بین اون همه شلوغی و چشم تو چشم شدن با کتاب
های نخوانده ام،یک ای بابایی میگم و از کنارش رد میشم.اما راه رفتنبین اون همه کتاب خیلی باحاله
2_چند روز پیش یک پیجی را توی اینستا بررسی میکردم که با خودم گفتم خوشحال بعضی ها که اینقدر راحت و قشنگ و ساده مینویسند.
روزمرگی ها و ماجراهای ساده ای را که می بینن بامزه می نویسند.اینم از یک حسادت کوچیک
⚜️ لمعه – تدریس متن شهید اول  استاد حائری ♻️ کتاب الطهارة♻️ کتاب الصلاة♻️ کتاب الزکاة♻️ کتاب الخمس♻️ کتاب الصوم♻️ کتاب الحج♻️ کتاب الجهاد♻️ کتاب الکفارات♻️ کتاب النذر♻️ کتاب القض♻️ کتاب الوقف♻️ کتاب العطیة♻️ کتاب المتاجر♻️ کتاب الدین♻️ کتاب الرهن♻️ کتاب الحجر♻️ کتاب الضمان♻️ کتاب الحوالة♻️ کتاب الکفالة♻️ کتاب الصلح♻️ کتاب الشرکة♻️ کتاب المضاربة♻️ کتاب الودیعة♻️ کتاب الاجارة♻️ کتاب الجعالة   تعداد جلس
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم...خرده هوشی...سر سوزن ذوقی.
مادری دارم بهتر از برگ درخت.
دوستانی بهتر از آب روان
وخدایی که در این نزدیکیست:
لای این شب بو ها...پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب...روی قانون گیاه
من مسلمانم .قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم جشمه. مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه .جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد.گفته باشد سر گلدست
نام کتاب: #مردی_به_نام_اوه | نویسنده: #فردریک_بکمن | مترجم: #جواد_شاهدی | انتشارات: #نوید_ظهور | ۳۸۴ صفحه.داستان این کتاب، آشنایی اتفاقی خانواده ای ایرانی در سوئد با یک مرد سوئدی بد اخلاق است، پیرمردی غرغرو و کلّه‌شق! اُوِه پیرمردی ست ۵۹ ساله که به همسایه ها و دیگران روی خوش نشان نمی دهد و در فکر خودکشی است. در یکی از همان روزهای معمولی، پروانه و خانواده اش به خانه ی روبروئی نقل مکان می کنند. مدتی بعد، تصادف سرنوشت سازِ آن ها با صندوق پستیِ اُوِه، م
می‌خوانم و می‌خوانم و می‌خوانم. تحلیل، هم‌دردی، استدلال، اعتراض، گله‌گی، حمله،... پیمانه که پر شد، موبایل را روی پتو می‌اندازم. به سقفی که حالا روشن شده زل می‌زنم، پیمانه را سر می‌کشم و خالی می‌گذارم روبروی مغزم. فکر می‌کنم و فکر می‌کنم و فکر می‌کنم. حرف فلانی حساب است، استدلال فلانی هم درست به نظر می‌رسد، اعتراض فلانی هم به‌حق است، عصبانیت فلانی هم قابل درک است. همه‌شان هم‌زمان درستند؟ چرا همه‌چیز اینقدر واضح و اینقدر گنگ است؟ چر
من مسلمانمقبله ام ،یک گل سرخجانمازم ،چشمه
مُهرم نوردشت ،سجاده منمن وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرمدر نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیفسنگ از پشت نمازم پیداستهمه ذرات نمازم، متبلور شده است
من نمازم را وقتی می‌خوانم که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرومن نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف می‌خوانمپی "قد قامت" موجکعبه ام بر لب آبکعبه ام زیر اقاقی هاستکعبه ام مثل نسیم، می‌رود باغ به باغ، می‌رود شهر به شهر"حجر الاسود" من، روشنی باغچه است
خاطره ترک اعتیاد
 
خاطره ترک اعتیادآنقدر با دختر دایی ام سر وکله زدم و با استدلالهای من درآوردی اش کشتی گرفتم که گفت: هرچه تو بگویی، اصلا یک هفته نمی خوانم، با خنده ادامه داد ببینم تو دیگر چه از جانم میخواهی!ماچی به لپ های تپلویش فرود آوردم و گفتم پس بیا این ۳ تا کتاب را بگیر به جای این رمان اینترنتی هایت بخوان.باغر و ناله مخصوص دهه هشتادی ها قبول کرد!
هنوز ۳ روز نشده ۲ تا کتاب هارا پس آورد و گفت تموم شد دختر عمه توروخدا کتاب داری بدی؟خندیدم و ک
دانلود کتاب آموزش پرورش عقرب
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
طرح توجیهی پرورش عقرب (نگارش مهر 98) درآمد 400 میلیونی ...startway.ir › scorpion-breeding-justificationرفتن به راهنمای جامع و کتاب آموزشی پرورش عقرب - با استفاده از راهنمای جامع و کتاب آموزشی پرورش ... طرح توجیهی پرورش عقرب نگارش مهر 1398 آماده دانلود می ...
طرح توجیهی پرورش عقرب pdf سال 98 با سود میلیونی | 90 روز ...first90day.ir › طرح توجیهی › پرورش عقربرفتن به کتاب آموزش پرورش عقرب - دراین کتاب به آموزش: انوا
دانلود کتاب پرورش عقرب pdf
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
طرح توجیهی پرورش عقرب (نگارش مهر 98) درآمد 400 میلیونی ...startway.ir › scorpion-breeding-justificationرفتن به راهنمای جامع و کتاب آموزشی پرورش عقرب - با استفاده از راهنمای جامع و کتاب آموزشی پرورش ... طرح توجیهی پرورش عقرب نگارش مهر 1398 آماده دانلود می ...
طرح توجیهی پرورش عقرب pdf سال 98 با سود میلیونی | 90 روز ...first90day.ir › طرح توجیهی › پرورش عقربرفتن به کتاب آموزش پرورش عقرب - دراین کتاب به آموزش: انو
رویای یک دیدار/ سید ناصر هاشم زاده



رویای یک دیدار : قصه نوجوان زرتشتی که برای یافتن حقیقت تنها به خارج مسافرت می کند.
در مورد کتابما مسلمانیم اما "سلمان" نیستیم.سلمان انقدر عزیز زمین و آسمان بود که اهل_بیت او را از خودشان می دانستند.این کتاب فوق العاده زیبا ،فوق العاده عمیق و جهت دهنده و حرکت بخش کمی ما را به سلمان نزدیک می کند.برشی از کتاب:آیا درراه راهزنان اموالت راغارت کرده اند ؟از سرزمین پارس که چنین ژولیده
هر بار که از کسی شنیده‌ام که : این ما نیستیم که کتابها را انتخاب می‌کنیم، بلکه کتاب‌ها هستند که ما را انتخاب می‌کنند برایم سوال شده است که آیا حقیقتا اینطور است؟ و این یعنی من هیچ تجربه‌ای در این مورد نداشته‌ام.
اما جدیدا، دارم به این باور می‌رسم که بله، این کتاب‌ها هستند که ما را خیلی به موقع انتخاب می‌کنند.
بعد از این بحران، از کتاب‌های توسعه فردی شروع کردم: بهتر شدن را امتحان کردم. اما من در آن روزهای ابتدایی، به تقویت مهارت‌های ارتب
اساسیترین و مهمترین مورد در برنامه‌ریزی برای مسافرت، انتخاب وسیله‌ی نقلیه‌ای میباشدکه میخواهیم با آن مسافرت کنیم. انتخاب های که میتوانیم داشته باشیم عبارتند از قطار، هواپیما، کشتی، اتوبوس و اتوموبیل شخصی. همانطور که می‌دانید هر یک از این وسایل نقلیه دارای معایب و مزیت‌هایی میباشند. در ادامه مطلب سعی بر آن است که ببینیم آیا اجاره خودرو ارزان برای مسافرت مقرون به صرفه است یا خیر؟

ادامه مطلب
شاید اگر قرار باشد یک کتاب را در دنیا، با توجه به ویژگی‌های شخصیتی‌ام، انتخاب کنم و هزار بار بخوانمش و فکر کنم و فکر کنم، همین کتاب را انتخاب می‌کنم. البته وقتی می‌خوانمش، یک‌طورهایی به ذهنم و روحم فشار می‌آید... که چرا پس تا حالا اینطور بوده‌ام... اما از آن فشارهایی ست که برای رشد کردن باید تحملش کرد. میم میگفت که یکی از بستگانشان، با سه کتاب زندگی می‌کند، آنقدر آن‌ها را خوانده که همه جمله‌ها را حفظ شده. حالا من باید با این کتاب زندگی کنم
دانلوذ سری the eldest curses
این سری کاساندرا کلر هست که در مورد Malec نوشته شده.
خلاصه
تنها چیزی که ماگنوس بین میخواست یک مسافرت بود- یک مسافرت در اروپا همراه با الک لایت وود. (mushy mushy shadowhunter) ولی وقتی این دو به پاریس می رسند، دوستی قدیمی برای انها خبر می اورد که گروهی به نام دست سرخ، دوباره فعالیت های خود را اغاز کرده و باعث اغتشاش به کمک شیاطین می شوند. 
حال مگنوس بین و الک لایت وود باید در اروپا سفر کنند تا بتوانند رئیس این گروه را پیدا کند و قبل از ایجا
با مطالعه درباره چگونگی مهاجرت بدون داشتن مشکل مهاجرت کنید ودر وقت وهزینه های خود صرفه جویی کنید

مهاجرت به کانادا | بهترین روش مهاجرت به کانادا 2019 چیست ؟
مهاجرت به کانادا
در این بخش با کمک “کتاب کانادایی شو“ که مرجع کاملی برای مهاجرت به کانادا در سال 2019 است شما را برای رفتن به کانادا کمک می کنیم .
هر آنچه یک مهاجر برای رفتن به کانادا باید بداند در“کتاب کانادایی شو“ آورده شده است این کتاب کامل ترین مرجعی است که به صورت کاملا تخصصی مهاجرت به
.باسمه تعالی
دعا های قرآنی
امن یجیب(۳)
غزل۴
عبادت کن خدا ی کبریا را
که او پاسخ دهد هر دم ندا را
بخوانم من دعا امن یجیبا
شفا ده ای خدا هر بینوا را
اگر چه آیه همسان دعا نیست
ولی مردم بخوانندش دعا را
منم بیچاره و مضطر پریشان
بدان پاسخ دهد یزدان گدا را
که را خوانم به هنگام مناجات
دل بشکسته می خواند خدا را
اجابت کن که تو حاجت روایی
پذیرد ناله و سوز گدا را
رها سازی مرا از هر مصیبت
بدست آرند بیماران شفا را
گروهی راه دیگر بر گزینند
خدایا کن هدایت این گدا
به هوای این روز های ماه مبارک که چند خط بیشتر قرآن می‌خوانم...
هی هرچند آیه که می‌خوانم... بعدش یک آیه پشت بندش می آید...آی بنده هایی که گناه کردید اگه توبه کردید خدا را مهربان میابید...یعنی...بنده های جان این ماه ماه شماست...من آغوشم را برای شما باز کرده‌ام...نکند نا امید شوید...نکند این ماه تمام شود و شما جزء پاک شده ها نباشید...
نکند...
بعد ... ولی خدا...نگاهش... رفتارش...قلبش...مثل خدا می‌ماند...
جلوه ای از خدا می‌داند...یعنی چه؟
یعنی ولی غریب‌ش... مهدی غر
امام صادق علیه السلام: بنی امیه تعلیم ایمان را آزاد گذاشت ولی تعلیم شرک را نه. تا وقتی مردم را به شرک کشاندند آنها نفهمند!
من فقط کتاب خدا و شریعت اسلام را نمی خوانم. من به دشمن شناسی و غرب شناسی معتقدم. چرا باید از حد معرفت اسلامی تجاوز کنیم و آثار دیگران را بخوانیم؟
ادامه مطلب
می‌دونید قسمت سخت گردش رفتن کجاست؟ اونجایی که قبل رفتن باید کلی زحمت بکشی، خوراکی و غذا و ظرف و ظروف و فلاسک و زیرانداز و پتو و بالش و توپ و دبه‌ی آب و آفتابه :دی و فلان و بهمان آماده کنی نیست. بله، این قسمتش سخت نیست، حتی اگه مجبور باشی کلی مرغ یا بال و پاچین و فلان رو تمیز کرده و در مواد بخوابانی (که البته ما این رو هم نداشتیم و با برنج و رشته‌فرنگی (شمام دارین این غذا رو یا اختراع مادر منه؟) سر و ته غذا رو هم آوردیم). بلکه قسمت سختش اونجاست که ن
بدست باد گهگاهی سلامی می‌رسان یارا
که از لطف تو خود آخر سلامی می‌رسد ما را
خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
شکایت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم
ز رقت چشمه‌ها گردند گریان سنگ خارا را
ز رفتن راه عاجز کرد و ره را نیست پایانی
اگر کاری به سر می‌شد، ز سر می‌ساختم پا را
ز شرح حال من، زلف تو طوماری است سر بسته
اگر خواهی خبر، بگشا، سر طومار سودا را
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی‌بینم،
کارهای روزانه‌ام را به حداقل رسانده‌ام. از اول تعطیلی‌ها سعی کردم خودم را گرفتار تنبلی نکنم. ساعت‌های کارکردنم را در روز ثابت نگه داشتم. گرچه چندین کتاب را نصفه رها کردم و نوشته و پژوهش و پروژه را، ولی بهم این حس را می‌داد که تمام تلاش خودم را می‌کنم و حداقل کارها را تا یک‌جاهایی جلو می‌برم. از آن جهت خوب بود اما این جایی از سال است که من بعد زمستان به خراسان می‌روم و کنار خانواده‌ام آرام می‌گیرم، در بهار با بابا قدم می‌زنم، گوشه‌ی گوه
برای منی که مدت زمان زیادی را توی مسیر رفتن به سرکار و پشت فرمون هستم کتاب صوتی یکی از بهترین انتخاب هاست. تقریبا یک سالی میشه که از کتاب صوتی اسنفاده میکنم. قبول دارم که هیچ چیزی مثل کتاب کاغدی نیست و اصلا لذت  گرفتن کتاب توی دست و ورق زدنش را نمیشه با هیچ چیزی مقایسه کرد، ولی خب وقتی شرایطت جوری نیست که بتونی کتاب دستت بگیری نباید خودتو از لذت کتاب محروم کنی. برای من هم اوایل سخت بود مخصوصا موقعی که نمیتونستم با صدای خواننده کتاب ارتباط برقر
عامه پسند‌‌(pulp)‌ اولین رمانی است که متن کامل آن را به انگلیسی خواندم. همیشه از خواندن رمان‌های زبان اصلی می‌ترسیدم. داستان کوتاه می‌خواندم یا به داستان‌های سطح بندی شده اکتفا می‌کردم. البته پیش از این یک کتاب در زمینه توسعه فردی به انگلیسی خوانده بود اما بوکفسکی اولین تجربه رمان‌خوانی من بود و چه تجربه‌ای بهتر از این. مدتها فکر می‌کردم تفاوت سبک نویسنده‌ها و تفاوت‌های شخصی،طبقات اجتماعی و کلامی را که نویسنده معمولا در دیالوگ‌ها نش
با قلب خود مهربان باشیم 
 
 
 
استفاده از تعطیلات در مواقع فراغت، روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می کند. این تمایل تنها برای گردش و استراحت نیست بلکه یک نیاز روانی است که بر اثر تحولات اجتماعی و در فرار از زندگی روزمره و یکنواختی احساس می شود. با این حال، بیماران قلبی قبل از این که بخواهند به مسافرت بروند بایستی تمام اطلاعات لازم را کسب کنند و به یاد داشته باشند که
مسافرت های طولانی و بدون پیش بینی برای آنان اصلاً مناسب نیست و چه بسا ممکن است با
همچنان مینویسم و پاک میکنم
انگاری قلم از قلمدانش دل کنده و میل به هیچ فعلی ندارد...
خب حالا بگذریم دستم به هیچ کاری که نمی رود هیچ؛بدنم هم درد میکند(که البته این یکی از آثار رقص بیش از حد در عروسی بود)
خواب بیش از حد...
زمانی که دیگر نیست...
حتی دیگر حوصله شبکه های اجتماعی را هم ندارم...
حتی فضای صمیمی بیان...
زمان زیادی است که وبلاگ های دوستانم را نمی خوانم...شاید برخی را گه گدار سر زده میبینم و گاها نظری میفرستم...
 
+اگر نیستم و نمی خوانم،دلخور نباشی
از مسافرت برگشتم. از یه مسافرت شلوغ و پر برنانه. غمش تو دلمه‌. 
برگشتم به زندگی عادیم. به همه‌ی بدبختیام. به خودم میگم کاش همه چیو ول کنم برم خوش بگذرونم. گور بابای همه چی. مثل خوشگذرونیای این مسافرتم. ولی فردا باید برم سر کار، باید برم در اسرع وقت استاد پروژه‌م رو ببینم چون بنده خدا میخواد تو اپلایم کمکم کنه. باید بدون وقفه تافل بخونم و بعدشم جی‌آرای. باید برم دکتر. باید ازدواج کنم. باید ...
زندگیم زندانیه بین این همه خوش نگذروندن. کاش بگم گور ب
بخواهم منِ این‌روزهایم را توصیف کنم جز «خستهٔ دلتنگ» چیز دیگری به ذهنم نمی‌رسد. صبح به صبح، وقتی چشم باز می‌کنم خستگی و دلتنگی به‌همراه نور خورشید از راه می‌رسند و دامنشان را روی همه‌چیز پهن می‌کنند؛ روی تخت، روی فرش، روی میز و صندلی، روی کتاب‌هایم. مثل دو دوست وفادار هرروز می‌آیند و تا آخر شب با من می‌مانند. وقتی کتاب می‌خوانم، کنارم می‌نشینند و به کلمات نگاه می‌کنند، وقتی با سه‌تارم وقت می‌گذرانم خودشان را بین نُت‌ها جا می‌دهند
چه زیباست زندگی هایی که با کتاب می‌گذرد کتاب به ما انگیزه آرامش می‌دهد وقتی کتاب می خوانم انگار چیزی در من می نوشد و من آرامش دارم همیشه دوست دارم که کتاب بخوانم نه برای کتابخوانی بلکه برای ساخت خود من می خواهم خودم را انسانی موفق و بزرگ ببینم کتابخوانی چیزی به من اضافه نمی کند مگر اینکه من بخواهم در این کتاب چیزی برای خودم پیدا کنم کتاب و همیشه حرف های دل خود افراد را می‌زنند اما ما باید حرف دل افراد را برای خود بگیریم یعنی چی یعنی ما باید ب
هر کتابی، حاصل قرار گرفتن ذهن انسان در یک وضعیت مشخص است.
همۀ کتاب ها را کنار هم بگذارید تا همۀ آنچه را به اسم انسان و انسانیت می شناسیم یک جا ببینید.
هر بار که یک کتاب خوب را می خوانم، احساس می کنم در حال خواندن یک نقشه هستم؛ نقشۀ یک گنج!
و گنجی که به سمت آن هدایت می شوم، خودم هستم.
کتاب انسان ها اثر مت هیگ| ترجمۀ گیتا گرکانی

اپیزود "انسان‌ها" رو می‌تونید در رسانه‌های زیر بشنوید (به مرور تکمیل خواهد شد):
anchor: bit.ly/2xaRG7y
shenoto: yon.ir/PnIVI
castbox: bit.ly/2IBgRa6
soundc
عنوان: خانه لهستانی هانویسنده: مرجان شیر محمدینشر: چشمهتعداد صفحات: 209سال نشر: چاپ اول 1395
تعریف این کتاب را زیاد شنیده ام. یک بار که به کتاب فروشی می روم سراغش را از خانم فروشنده می گیرم اما تمام شده است. فراموشش می کنم و به صورت غیر منتظره در فیدیبو گردی های شبانه پیدایش می کنم. شروع می کنم به خواندن. می خوانم و می خوانم تا صبح می شود. پسرک کوچک راوی با آن نگاه جزئی نگر اش و با بیان مسائلی که برایش جالب و مهم است دلم را می برد. روز ها وقت مطالعه کرد
1-خرید میوه و سبزیجات و ... از آدم های مسن تر، کسانی که اول بازار ستنتی بساط کرده اند تا کمکی به آنها باشد.
2- خرید لباس و تیشرت از برندهای ایرانی برای تقویت اقتصاد کشور و اشتغال زایی
3-برنامه ریزی با نماینده خانواده ها
4- پارک جنگلی نور جایی خیلی بزرگ و خوبی برای پیک نیک بود-
5- مسافرت با خانواده ها یک سال درمیون یا یکی اول تابستان و دیگری آخر تابستان
6-تجربه مسجد رفتن برای نماز خیلی خوب بود.
یک:
کتاب کار عمیق را که خواندم، نتوانستم با تمرین‌هایش ارتباط برقرار کنم. زیادی سخت بودند. اما کتاب مینیمالیسم دیجیتال از همین نویسنده کتاب خوبی بود که تمرین‌های راحت‌تری داشت. ۳۵ روز از تمام شبکه‌های اجتماعی دور بودم. و این باعث شده بود که بتوانم فعالیت‌های جایگزین دیگری پیدا کنم. حالا به سادگی در اینستاگرام و توییتر پرسه نمی‌زنم. در مقابل سر رفتن حوصله‌ام گزینه‌های مختلفی دارم. مثلا با یک دوست تلفنی صحبت کنم. یک صفحه در ویکی‌پدیا ویر
دقیقا الان تو تب و تاب و اوج استوری های نمایشگاه کتاب هستیم.نمایشگاهی که یک دورهمی بامزه کتاب ها هست.کتاب هایی کهبعضی هایشان به چاپ چندم رسیدند و بعضی هایشان تازه استارت را زده اند.
امسال اولین سالی هست که برای رفتن به این فستیوال بزرگ دو دل هستم.هرسال با بچه ها برنامه نمایشگاه میگذاشتیم.
من شاید نمایشگاه نروم چون:
- هنوز چندتایی کتاب نخوانده دارم
- تخفیف های نمایشگاه واقعا قابل توجه نیست.
- تقریبا هر دوماه چندتایی کتاب از انقلاب و شهرکتاب ها
هر کتابی، حاصل قرار گرفتن ذهن انسان در یک وضعیت مشخص است.
همۀ کتاب ها را کنار هم بگذارید تا همۀ آنچه را به اسم انسان و انسانیت می شناسیم یک جا ببینید.
هر بار که یک کتاب خوب را می خوانم، احساس می کنم در حال خواندن یک نقشه هستم؛ نقشۀ یک گنج!
و گنجی که به سمت آن هدایت می شوم، خودم هستم.
کتاب انسان ها اثر مت هیگ| ترجمۀ گیتا گرکانی

اپیزود "انسان‌ها" رو می‌تونید در رسانه‌های زیر بشنوید (کلیک کنید):
Telegram
Anchor
Shenoto
Castbox
Soundcloud
کتاب تو را خدا آفریده: بچه ها را با شگفتی های آفرینش آشنا کنیم.
 
کتاب تو را خدا آفریده : مهرانه جندقی شاهی، نشر زائر
معرفی:
تا حالا شده باد و آب و خاک و آتش و خورشید حرف بزنن و صداشونو بشنویم؟کتاب تو را خدا آفرید که بر اساس آیات قرآن کریم نوشته شده به توضیح و تشریح عوامل هستی و نقش و جایگاه آن ها در خلقت می پردازد آن هم از زبان خودشان، و در آخر هر موجود به اینکه آفریده شده توسط خداوند مهربان است اشاره دارد و در آخر آیه قرآنی در رابطه با آن مخلوق آو
درست بعد از گذشت 6 ماه نه تنها یادم نرفته، سیر از دیدار نیستم، برای مسافرت های دیگری برنامه ریزی نکرده ام، بلکه همه اش با خودم دو دو تا چهار تا می کنم ببینم می شود بزودی باز هم عازم کربلا شوم!؟
فکر می کنم کم گذاشته ام،
شاید هم دلتنگی را بهانه کرده ام،
اصلا شاید دردی دارم که درمانم تویی امام حسین جانم!
بین تمام خبرهای شبکه ی خبر، هنوز واژه ی عتبات دانشگاهیان را خوب می بینم و خبرش را می خوانم و دلم می لرزد و وسوسه می شوم و یک آن، ترس تمام وجودم را می
کتاب عقاید یک دلقکهاینریش بُلمترجم: فاطمه عزتی سوران
زمانی که به شهر بُن رسیدم، هوا تاریک شده بود.
خودم را وادار کردم تا یک سری از اعمال مکانیکی را که
در طول پنج سال رفت و آمدم به این شهر انجام می دادم،
تکرار نکنم. پایین رفتن از پله های ایستگاه قطار،
بالا رفتن از پله ها، زمین گذاشتن ساک سفری،
بیرون آوردن بلیت از داخل جیب کت، برداشتن ساک،
تحویل بلیت، ورود به باجه روزنامه فروشی، خرید روزنامه های عصر،
خروج از باجه و اشاره به یک تاکسی. تقریبا در پ
یه کتاب خیلی اتفاقی به دست من رسید...
سر همون مسافرت کربلا پارسال قاطی توشه های مذهبی و فرهنگی دانشگاه...
اونم کتاب" به فرزندم "بود...
نامه امام علی ع به امام حسن ع...
ترجمه نامه ۳۱ نهج البلاغه هستش ...
اولش یه جوریه...آدم فکر میکنه خودشم یکی از مخاطبای این نامه اس...:
این سفارش های پدری ست که میرود
پدری که میداند لحظه ها میگذرند 
میداند زندگی اش رو به پایان است
پدری تسلیم روزگار از دنیا بیزار 
ساکن خانه های گذشتگان که میداند نوبت اوست که خانه ها را بگ
درست بعد از گذشت حدود 6 ماه نه تنها یادم نرفته، سیر از دیدار نیستم، برای مسافرت های دیگری برنامه ریزی نکرده ام، بلکه همه اش با خودم دو دو تا چهار تا می کنم ببینم می شود بزودی باز هم عازم کربلا شوم!؟
فکر می کنم کم گذاشته ام،
شاید هم دلتنگی را بهانه کرده ام،
اصلا شاید دردی دارم که درمانم تویی امام حسین جانم!
بین تمام خبرهای شبکه ی خبر، هنوز واژه ی عتبات دانشگاهیان را خوب می بینم و خبرش را می خوانم و دلم می لرزد و وسوسه می شوم و یک آن، ترس تمام وجودم
کتری برقی مسافرتی
برای رفتن به مسافرت حتما باید وسایلی رو فراهم کرد که علاوه بر جاگیری کمتر کارایی سریع تری داشته باشد
این کتری کم جا با ظرفیت مناسب 0.5 لیتر آب گنجایش مطلوبی نسبت به حجم خود دارد
ویژگی های این محصول به اینجا ختم نمی شود این کتری برقی قابلیت جوشاندن آب در مدت 30 ثانیه داراست که مزیتی بزرگی به حساب می‌آید که در هزینه برق و زمان شما صرفه جویی را به همراه خواهد داشت
جنس این محصول فایبر گلاس ضد ضربه می باشد این نکته را در نظر داشته ب
هنوز چشمم گرم نشده بود که مادر صدا می زد: «پاشو دختر. این دفتر دستک رو از اطرافت جمع کن زشته مهمون میاد».
حرکتی کردم و خواب و بیدار به بهانه جمع نکردن جواب دادم: «مامان! کتاب و دفتر و خودکار زشته ولی دوتا کاسه شکسته بخریم بزاریم دکور زشت نیست؟ کلی با کلاسه. عید ملت رفتند مسافرت و مهمونی ما هم نشستیم سر کتاب و دفتر. کجاش زشته؟»
- «پاشو دختر این حرف ها فایده ای نداره. الان بتول خانم میرسه آبروی منظم بودنت میره».
- «کی؟ بتول خانم دیگه کیه؟».
- «بتول
اینقدر که خوابم نمیاد امشب
دارم ویس زیست گوش میدم
سفرمون افتاد یه روز جلو و 
گند زد به برنامه ی من 
الان من فردا هزارتا کار دارم
اوووف باید کلی خرت و پرت
جمع و جور کنم وای باید 
برم بازار صبح...
حموم....
آهنگ بندازم توی فلش
و..........
آخ 
تازه معلوم نیست توی 
مسافرت چی پیش بیاد 
کلا ما هرسال تنها سفر 
میکنیم چون خانوادم 
حوصله همسفر های 
نیمه راهی رو ندارن که هی 
بهانه بگیرن امسال هم با فامیلامون
میریم که صد درصد مطمئنم یه  جنگ جهانی
پیش میاد از این
دانلود کتاب صوتی هنر رزم اثر سون تزو
 
دانلود فایل
 
 
 
دانلود رایگان کتاب صوتی هنر رزم اثر سون تزو :: دانلود کتابketabdownloadpdf.blog.ir › tag › دانلود رایگان کتاب ...۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود رایگان کتاب صوتی هنر رزم اثر سون تزو» ثبت شده است - دانلود کتاب.
دانلود کتاب صوتی هنر رزم | دکه علمیdakeelmi.ir › product › دانلود-کتاب-صوتی-هنر-رزمدانلود کتاب صوتی هنر رزم نسخه کامل و بدون سانسور. هنر رزم. کتاب صوتی . کتاب صوتی Art Of War. سان تزو نویسنده کتاب هنر رزم خواند
در یادگیری زبان انگلیسی یا سایر زبان‌ها، بارها و بارها به اثبات رسیده شده است که زمانی که آن را به صورت کاربردی بیاموزید و دائم مورد استفاده قرار دهید، نتیجه‌ی بهتری در برخواهد داشت. همانطور که در مطالب گذشته به آن اشاره شد؛ یادگیری اصطلاحات خاص در زبان انگلیسی می‌تواند کمک زیادی به روند یادگیری زبان کرده و آن را لذت‌بخش‌تر و ساده‌تر کند. یکی از اصطلاحات رایجی که هر فردی به آن نیاز پیدا خواهد کرد، اصطلاحات مسافرت به انگلیسی است. در این م
همین چند دقیقه پیش کتاب راز نگین سرخ را تمام کردم. کتابی گیرا و جذاب. اصلا کتابی که نقش اولش محمود شهبازی باشد چشم بسته جذاب است! چه برسد که نقش مکملش را همدانی و متوسلیان در دست داشته باشند و حضور افتخاری همت و باقری و وزوایی را هم داشته باشد. کتاب به تعبیر نویسنده زندگی‌نامۀ داستانی بود. یعنی برخلاف بسیاری از کتاب‌های خاطرات جبهه، پیاده‌شدۀ یک مصاحبه نبود، بلکه داستانی بود که نویسنده بر اساس مصاحبه‌هایش با یکی از شخصیت‌های کلیدی داستان
دانلود کتاب هذا کتاب کنزالعلوم مخفی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود رایگان هذا کتاب کنزالعلوم مخفی, کواکب و سیارات و ...taktafile.ir › دانلود-کتاب-هذا-کتاب-کنزالعلوم-مخفیدانلود رایگان کتاب هذا کتاب کنزالعلوم مخفی کواکب و سیارات و نقش آنها در سرنوشت 99 اسماء الحسنی مبارک کتاب کنز العلوم مخفی دعای گشایش بخت دختران موکلین ...
دانلود کتاب هذا کتاب کنزالعلوم مخفی - پروژه هاwww.takbook.com › best › دانلود-
بعضی‌ از کارشناسان معتقدند که سگ‌ها هم به اندازۀ انسان‌ها به تعطیلات نیاز دارند.قبل از مسافرت حیوان خانگی خود با وسیل نقلیه، چک لیستی از ضروریات را تهیه و همراه داشته باشید.محل قرار گرفتن باکس حیوان خانگی خود را در ماشین مشخص کنید.- مطمئن باشید که در باکس سگ و گربه فضای کافی برای تحرک حیوان وجود دارد و کاملا سالم است.- یکی از لباسهای خود را داخل باکس قرار بدهید تا حیوان خانگی شما بیقراری نکند.- حتما قبل از سفر به پت خود، قطره ریلکس بدهید تا آ
به سمت تو آمدم، فرمان این بود. چون به تو رسیدم فرمان دیگر شد. به زمین آمدم تا مردگی کنم، تو را دیدم زیستن آغاز شد. پیش از این نبودم، در انسان مرده بودم، تو را دیدم انسان به سوختن آغازید. ابلیس از درد نعره می‌کشید، بر دردهایش خندیدم. روح از شوق می‌گریست، در گریه رقصیدم. 
از چپ قد کشیدم، از راست بیرون شدم، در میانه نشستم. و هر بار میانه دیگر شد و هر بار بر سر هر دوراهی، انتخاب تو. هر بار تو و هر بار زندگی. نه حیوان و نه انسان، نه تاریکی نه نور، نه شرا
الان که چهارم فروردین شده،که وارد سال نود و نه شدیم،که از نود و هشت زنده بیرون اومدیم ،که این روزا که شش روز است که خواهرزاده به دنیا اومده و  خونه ابجیم قرنطینه ایم از صبح که بیدار میشی با بچه چهارساله که حالا با اومدن ابجیش بیش تر از گذشته حساس شده بازی کنی نقاشی بکشی،کاردستی درست کنی،لباس های نی نی رو بشوری،ظرف بشوری موقع شستن بچه کمک کنی ،و شب خسته دراز بکشی و تازه اگر فکر ها اجازه بدن چند خطی کتاب بخونی،
حالا بگم از نود و هشت،از سالی که پ
"رفتن"
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی، نگاهی، از آدمی 
از آدمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی رفتن قشنگ میشه، اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از آدما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد. اون وقته که به بودنت احترام گذاش
برای سفر و مسافرت به کشورهای خارجی باید در مورد آن کشور اطلاعات دقیقی داشته باشید و با آگاهی نسبت به آن کشور، مسافرت کنید.
پس نیاز هست قبل از سفر درباره آن کشور تحقیق کنید. به عنوان مثال واحد پول آن کشور چیست؟ کدام منطقه و محله برای اقامت مناسب است؟ جاهای دیدنی و صنایع دستی آن کشور و ... . یکی از این موضوعات مهم نحوه ورود به آن کشور است.

ادامه مطلب
مدتی است که کتاب های یک نویسنده خوب را مطالعه می کنم. عاشق قلم و فکرش شده ام. یکی از کتاب هایش سوگولی عشقم به اثار اوست. بارها آن را خوانده ام اما حسی سیری ناپذیر وادارم می کند در فراغت، بار دیگر صفحات این کتاب را ورق بزنم و هر بار احساس می کنم اولین بار است می خوانمش. شیفته نگاه زیبا و لطیف نویسنده کتاب به دنیای مادی و غیر مادی ام. اگر منتظرید نام کتاب و نویسنده را بگویم یا همانطور که مد شده، اینجا با کتابش سلفی بگیرم، سخت در اشتباهید. برای خودم
چند هفته ای هست که به حکم یک ویروس کوچیک قرنطینه خانگی شده ایم.البته ایشان زیر میکروسکوپ های ما کوچیک هستند وگرنه توی دنیای ویروس ها برای خودشان یک شاخ ویروسی هستند که خیلی هم به جایگاهشان نباید دل خوش کنند چون یک روز از عرش به فرش می رسند.ولی فعلا با همین هیکل کوچیکشان کل دنیا را با اون شاخک های زشتش قرنطینه خانگی کرده.و وقتی هم پشت میکروفون و می ایستد می گوید: من خیلی هم ترسناک نیستم فقط سرعت نقل و انتقالاتم بالاست مثل لیگ های فوتبال.و در مقا
همه افراد خواب رفتگی دست و پا را تجربه کرده اند.خواب رفتن دست ها و پاها ممکن است یک یا دو دقیقه طول بکشد.این احساس ناخوشایند اگر زیاد تکرار شود ممکن است نشان دهنده ی یک بیماری باشد و باید پیگیری نمایید.از علت خواب رفتن دست ها می تواند گردش خون ضعیف، دیابت و …باشد.در این مطلب در نیک صالحی مهمترین علل خواب رفتن دست و پاها و پیشگیری از آن را برایتان گرداوری کرده ایم.
علت خواب رفتن دست ها
ادامه مطلب
یَا مُونِسَ اَلْمُسْتَوْحِشِینَ
او را روی پایم گذاشته ام تا بخوابد. دارم برایش قرآن می خوانم. آیت الکرسی (یا به قول خودش وقتی کوچک بود : آیت الپرسی! ما هم توی دهانمان افتاده بود. بعد ها خودش غلطمان رامی گرفت. می گفت بابا چرا غلط می گی؟ آیت الپرسی نه که، آیت الکرسی! می گفتم خودت بچه بودی می گفتی آیت الپرسی! اما زیر بار نمی رود و تا درستش را نمی گفتیم رها نمی کندمان). ناگهان و بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد به گریه کردن.
با گریه می گوید : "بابا! یه چیزی می
پارسال آخرین باری بود که به مسافرت می رفتم و اینبار با اصرار خانواده تصمیم گرفتیم حالا که چند روزی تا ماه رمضون مونده یه مسافرتی بریمو به قول معروف یه آب و هوایی عوض کنیم.
راستش حتی یک درصدم حس مسافرت رفتن نداشتم ولی چون دیدم رای اکثریت مثبته زیاد مخالفتی نکردم.
یادمه بچه که بودم وقتی قرار بود مسافرت بریم از ذوق رفتن شب قبلش نمیخوابیدم و آنچنان شوقی داشتم که وقتی به ته سفرمون فک میکردم حالم گرفته میشد.
اما الان....
انگار داشتم میرفتم تا سر خیاب
این روزا که این بیماری لعنتی افتاده به جون مردم تمام دنیا و کلی کشور فقیر و غنی رو درگیر خودش کرده، فکر می کنم چقدر ما انسان ها ضعیف هستیم و چقدر دانشمون کمه. الان چند ماهی هست گذشته و آمار داره زود به زود بالا میره اما کو از یکم اطلاعات در مورد این ویروس خیلی خیلی فسقلی.
این همه آدمیزاد ادعا می کنه که چقدر پیشرفت کرده، چقدر پرده از حقایق برداشته، اما حالا با اومدن یک ویروس زندگی ها کلا بهم ریخته. خیلی چیزا اهمیتشو از دست داده و خیلی چیزای دیگه
کوچیک بودم، جمعه بود. 
شایدم نبود، یادم نیست.
بابام خونه نبود، یا مسافرت بود، یا سرکار. اینم یادم نیست.
مامانم خواست مارو ببره حرم، سر یک چیزی بهونه گرفتم و با لجبازی گفتم نمیاام.
مامانمم دست X رو گرفت و دوتایی خونه رو ترک کردن، پشیمون بودم از رفتارم، دلم بیرون رفتن رو میخواست، حرم رو میخواست. 
رفتم پنجره که رو به خیابون باز میشد رو به سختی باز کردم و داد زدم 
مامااااان! برگردین، منم میخوام بیاااااام.
و زدم زیر گریه.
ولی مامانم نبود.
بعد دقایقی
چگونه بفهمیم در مسیر کتاب خوانی به درستی حرکت می کنیم؟
چطور بدونم کتاب خوان شده ام؟
 
خیلی راحته
اگه روزهایی که مطالعه نداشتیم، حالمون بده و احساس کمبود می کنیم، ما کتاب خوان شده ایم
اگه از اینکه مدتیه به کتاب فروشی ها سر نزده ایم احساس بدی داریم، ما کتاب خوان شده ایم
اگه به محض اینکه از خواب پا میشیم به جای گوشی، سراغ کتاب میریم، ما کتاب خوان شده ایم
 
 
نام کتاب : « من زنده ام »نویسنده : معصومه آباد
انتشارات : بروجتوصیحات :این کتاب زندگینامه اسیرایرانی به نام معصومه آباد از زمان کودکی تا زمان آزادی ایشان است که درسال های اول جنگ اسیر میشود و حدود ۲ الی۳ سال را در اسارت به سر میبرداین کتاب دارای «۶۳۸» صفحه است ومناسب گروه سنی ( د و ه) میباشدقطعه ای از کتاب :پی در پی صدای ضربه های سلول های دیگر را بر دیوار سلول میشنیدیم که بانگرانی میپرسیدند چراجواب نمیدهید میخواستیم بگوئیم سرمان شلوغ است وسرگر
«ظلمت آشکار (خاطرات افسردگی)» اثر ویلیام استایرن.
یه کتاب خیلی کوتاه در باب افسردگی. ویلیام استایرن در برهه‌ی زمانی خاصی از زندگیش با افسردگی دست و پنجه نرم کرده. توی این کتاب از شروع افسردگیش، علائمش، تجربیاتش و قدم به قدم تا خودکشی پیش رفتن و بعد از اون، درمانش، صحبت کرده. از نویسندگان و افراد موفقی گفته که در دام افسردگی حاد و خودکشی افتادن و از اینکه افسردگی بیماری جدی و حادیه که دست کم گرفته میشه ولی آدم‌های زیادی بهش دچارن..
کتاب خوبی ب
اعتماد کردن به آدما توی شهر غریب خیلی سخته!
من از مخالفان سرسخت خونه‌های اجاره‌ای ام|:یعنی حاضر بودم تو پارک چادر بزنم .. سگ‌آ دوره ام کنند .. ولی واسه یه خونه ی ای که کاملا مجزا نیست ( توی یه اتاقش صاحب‌خونه هست ) ۱۲۰ تومن پول ندم!!ولی چه کنم .. وقتی داداشم وسواس داره و امشبُ باید حتما حموم می‌کرد( عاخه مرد هم ایقد چیز!! )
الانم مامانم از حس بدی که داره (نمیدونم اسم حسش رو چی بذارم ترس یا اضطراب) واسه ما برنامه نگهبانی چیده!!میگه ممد تو تا یک بیدار ب
موضوع این نیست که اگه تو دیگه نباشی، من نمی‌تونم زندگی کنم. موضوع اینه که ... دقیقا برعکس... تو هم با رفتنت ثابت می‌کنی «میشه بری و من هنوز زنده بمونم» و من خسته‌ام از این رفتن‌ها... رفتن‌هایی که هر کدوم‌شون یک بار این واقعیت تلخ رو محکم می‌کوبن تو صورتم.
بسم الله
نسل ما نسلِ برآشفته ایست.یک روزگاری بود که درس خواندن و چیزی شدن برای دیده شدن و بودن کافی بود.آن دوران گذشته است.حالا روزگار عوض شده.باید از روزهایم بهترین بهره را ببریم تا بتوانیم دیده شویم و باشیم.وگرنه ما هم گم میشویم در روزهای پر تکرار و ابدیِ تاریخ.
ما استراحت میکنیم تا انرژی کسب کنیم تا دوباره کار کنیم.یعنی مفهوم استراحت برایمان از بین رفته است.استراحت یعنی شارژر موبایلت که دارد تو را شارژ میکند.خودش بی معنیست.زندگی را همین گو
استفاده از اینترنت را به حدود یک ساعت در هفته کاهش داده‌ام و بسیاااااااار راضی‌ام از این وضع.
می‌ماند بی‌اطلاعی از اوضاع سیاسی-اجتماعی مملکت که عجالتا چاره‌ای نیست.
تلاشم این است پناه ببرم به کتاب و مثل قبل، آن همه تنها و بی‌پناه خودم و ذهنم را در معرض اخبار و وقایع رها نکنم.
ممکن است مثل قبل نتوانم یا نخواهم در وبلاگ‌هایی که می‌خوانم نظر بگذارم که پیشاپیش عذرخواهم.
بنای ننوشتن ندارم، ولی اگر کمرنگ‌تر شدیم، فراموشمان نکنید لطفا؛ مثلا
✍️ با توجه به تجربه تدریس بیش از 20 سال در کنکورفنی، کتاب درسی را بهترین منبع برای مطالعه و آمادگی کنکور می‌دانم و به همه داوطلبان کنکورفنی99 (هنرجویان شاخه فنی و شاخه کاردانش) توصیه می‌کنم قبل از رفتن سراغ کتاب تست و یا شرکت در آزمون آزمایشی موسسات مختلف، ابتدا کتاب درسی را مطالعه کنند.(فایل PDF هشت کتاب‌ درسی تخصصی در کانال بارگذاری شده است)
https://t.me/KonkorFanni/950
در تالیف کتابِ کنکور کامپیوتر قصد داشتیم برای همه دروس، خلاصه درس نوشته شود، اما به
نام کتاب : « من زنده ام »نویسنده : معصومه آباد
انتشارات : بروجتوصیحات :این کتاب زندگینامه اسیرایرانی به نام معصومه آباد از زمان کودکی تا زمان آزادی ایشان است که درسال های اول جنگ اسیر میشود و حدود ۲ الی۳ سال را در اسارت به سر میبرداین کتاب دارای «۶۳۸» صفحه است ومناسب گروه سنی ( د و ه ) یا همان هفتم تا دوازدهم میباشد
قطعه ای از کتاب :پی در پی صدای ضربه های سلول های دیگر را بر دیوار سلول میشنیدیم که بانگرانی میپرسیدند چراجواب نمیدهید میخواستیم بگ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها